loader image
چگونه مشتریان وفادار خود را به سفیر برند تبدیل کنیم؟
بازاریابی میکرو اینفلوئنسر چیست و چه نقشی در افزایش فروش کسب و کارها دارد؟
همه چیز درباره تشخیص صدا برای مراکز تماس و نقش تشخیص گفتار در کسب و کارها
بهینه سازی امتیازدهی با هوش مصنوعی برای موفقیت در فروش

دسته بندی ها

categories

فرهنگ سازمانی
مهارت‌های نرم
الناز ناظران

چطور یک فرهنگ سازمانی غنی بسازیم؟

تقریبا می‌توان با اطمینان گفت، یک فرهنگ سازمانی غنی و سالم، یکی از اصلی‌ترین عوامل موفقیت یک شرکت است. این فرهنگ به ارزش‌ها، باورها و رفتارهایی اشاره دارد که نحوه تعامل کارکنان و مدیریت یک شرکت، انجام و مدیریت معاملات تجاری را تعیین می‌کند. حال فرهنگ سازمانی چه به صورت شانسی در کسب‌وکار شما شکل بگیرد و چه برای آن برنامه‌ریزی کنید، در هر صورت روی تمامی ابعاد سازمان تاثیر خواهد داشت. پس بیاید تا با هم ببینیم چطور یک فرهنگ سازمانی غنی بسازیم؟ فرهنگ سازمانی غنی چیست؟ فرهنگ سازمانی به ارزش‌ها، باورها و رفتارهایی اشاره دارد که نحوه تعامل کارکنان و مدیریت یک شرکت و انجام و مدیریت معاملات تجاری را تعیین می‌کند. یک شرکت فرهنگ را در کد لباس، ساعات کاری، نحوه راه‌اندازی دفتر، مزایای کارکنان، جابجایی، تصمیمات استخدام، رفتار با کارمندان و مشتریان، رضایت مشتری، و هر جنبه دیگری از عملیات منعکس خواهد شد. این فرهنگ اگرچه در تمامی کسب‌وکارها به طور خود به خود شکل می‌گیرد اما هر فرهنگ سازمانی مفید و غنی نیست. بنابراین، ما فرهنگ سازمانی غنی را به‌صورت مجموعه‌ای از رفتارها و هنجارهایی تعریف می‌کنیم که سازمان را به سمت رسیدن به نتایج برتر سوق می‌دهد و آن را به اهداف خود می‌رساند. شرکتی که بتواند چنین فرهنگی را به نمایش بگذارد به طور معمول به نتایج مالی و غیر مالی بهتری مانند رضایت مشتری، حفظ کارکنان، رقابت و نوآوری نسبت به همتایان خود در یک دوره طولانی دست می‌یابد. یک فرهنگ سازمانی مثبت می‌تواند به جذب و حفظ استعدادهای برتر، بهبود عملکرد تیم و در نهایت به موفقیت کسب و کار در بازار کمک کند. به همین دلیل، به همین دلیل ضروری است که به‌جای واگذاری شکل‌گیری فرهنگ سازمانی به شانس، فرهنگی را که می‌خواهید در شرکت‌تان ببینید، خودتان ایجاد کنید. چرا داشتن فرهنگ سازمانی مثبت اهمیت دارد؟ سرمایه‌گذاری بر روی فرهنگ سازمانی و نوعی از رهبری که در آن اعضای تیم می‌توانند شکوفا شوند، در کارها مشارکت کنند و بدانند حمایت می‌شوند دقیقاً همان چیزی است که به موفقیت کسب و کار کمک می‌کند. بدین ترتیب، با استفاده از ارزش‌های شرکت خود، می‌توانید به طور منظم و عمدی موتور کسب‌وکار، پشتیبانی مشتری، جذب نیرو، استخدام، فرآیندهای داخلی و تقریباً هر چیز دیگری که از سازمان می‌خواهید را بهبود بخشید. فرهنگ سازمانی تعادلی باعث مشارکت کارکنان می‌شود و حفظ نیروها را افزایش می‌دهد؛ زیرا تیم شما احساس می‌کنند که حمایت می‌شوند و می‌توانند هر روز بیشتر تلاش کنند تا بهترین باشند. به بیان دیگر، با فرهنگ و ارزش‌های قوی سازمانی می‌توانید: پروژه‌های تیم محور ایجاد کنید تا تیم شما بتواند بهترین کار خود را انجام دهد. اصطکاک را کاهش دهید تا اعضای تیم بتوانند پروژه های با تاثیر بالا را شناسایی و اجرا کنند. اطمینان حاصل کنید که همه اعضای تیم بدون در نظر گرفتن جنسیت، ظاهر، نژاد و هویت، در سازمان شما احساس خوبی دارند. همه چیز را به ماموریت نهایی شرکت خود وصل کنید، تا همه بفهمند که چرا کارشان یک قطعه حیاتی از پازل است. استانداردهایی را برای کار تیمی، همکاری و تیم‌سازی در سراسر سازمان خود ایجاد کنید. چطور یک فرهنگ سازمانی غنی را طراحی کنیم؟ همانطور که گفتیم، فرهنگ سازمانی غنی مزایای زیادی را هم برای کارکنان و هم برای کسب‌وکار خواهد داشت. این فرهنگ می‌تواند کارمندان را انگیزه‌مند کند، بهره‌وری کلی سازمان را بهبود ببخشد و از همه مهم‌تر این که بازگشت سرمایه‌ یا همان ROI را افزایش دهد. بدین ترتیب، فرهنگ سازمانی کلیدی است که می‌تواند موفقیت و طول عمر کسب‎وکارها را تضمین کند. حال شاید بپرسید چطور یک فرهنگ سازمانی غنی را در شرکت خود بسازیم؟ در ادامه به انواع استراتژی‌هایی که به شما در طراحی و ساخت یک فرهنگ غنی کمک می‌کند خواهیم پرداخت. ماموریت، ارزش ها و اهداف شرکت را تعریف کنید و با کارکنان به اشتراک بگذارید اساس هر فرهنگ قوی، ماموریت، ارزش‌ها و اهداف شرکت است. کارمندان شما دوست دارند بدانند زمانی که در شرکت می‌گذرانند بی‌فایده نیست و در جهت رسیدن به اهداف خاصی است؛ پس شما باید اهداف شرکت را ابتدا برای خود تعریف کرده و سپس به‌طور واضح برای کارمندان شرکت توضیح دهید. حال این هدف چه نجات سیاره زمین باشد و چه تولید بهترین بستنی در شهر، شما باید مطمئن شوید که کارمندان می‌دانند کارشان علاوه بر درآمدزایی، هدفی نیز دارد. علاوه بر این، اگر کارکنان بدانند در حال خلق چه ارزشی هستند می‌توانند در مسیر فروش بیشتر یا به‌نوعی فروش ارزش به مشتری نقش داشته باشند. در واقع، شما با معرفی ماموریت شرکت خود به مردم نشان می‌دهید که چرا شرکت شما وجود دارد و با مشخص کردن اهداف و ارزش‌های شرکت خود را به عنوان یک بزینس توصیف می‌کنید. علاوه بر این، داشتن اهداف کوتاه یا بلندمدت نیز به کارمندان کمک می‌کند تا متمرکز بمانند و برای کار خود انگیزه داشته باشند. ارزش های مشترک ایجاد کنید ارزش‌های اصلی یک سازمان توصیف می‌کنند که اعضای گروه چگونه باید با یکدیگر رفتار کنند، چگونه می‌توان انتظار رفتار با کارکنان را داشت، و به‌طور کلی ارزهای مهم شرکت چیست. به یاد داشته باشید هر چند سال یکبار، به خصوص زمانی که شرکت در حال رشد است، باید ارزش‌های شرکت خود را به‌روز کنید. ارزش‌ها را همچنین می‌توانید به کمک کارکنان نیز ایجاد کنید. از کارکنان درباره فرهنگ ایده آل نظرسنجی کنید این که شنبه صبح وارد شرکت شوید و به کارکنان بگویید که سیاست‌های شرکت در حال تغییر است و آن‌ها نیز  باید تابع این تغییر باشند اصلا کار درست و منطقی‌ای نیست! این نوع تصمیمات نه تنها روحیه کارکنان را بهبود نمی‌بخشد که ممکن است باعث شود برخی از آن‌ها از کار استعفا دهند. کارمندان شما در مورد فرهنگ سازمانی نظراتی دارند و این نظرات باید شنیده شوند. پس از طریق نظرسنجی‌های ناشناس از آن‌ها بپرسید که چه فکر می‌کنند و از این نظرات استفاده کنید. اگر کارمندان احساس کنند می‌توانند آزادانه خود را بیان کنند، احساس بهتری درباره محیط کار خود خواهد داشت و صادقانه‌تر عمل خواهند کرد. فراموش نکنید که هنگام تجزیه و تحلیل نتایج نظرسنجی، به دنبال الگوهای تکرارشونده در پاسخ‌ها باشید. اگر چندین کارمند به یک مشکل اشاره کنند، این نشان‌دهنده یک مشکل جدی در شرکت است. رفاه کارکنان را

ادامه مطلب »
لیدر در بیزینس کیست؟
مهارت‌های نرم
زهرا نعمتی‌ یزدی

لیدر در بیزینس کیست؟ چطور کسب و کار خود را رهبری کنیم؟

همه کسب و کارها برای رسیدن به موفقیت نیاز به فردی خبره و با تجربه دارند که بتواند کارمندان را برای رسیدن به موفقیت هدایت کند. زمانی‌که فردی کسب و کاری را راه‌اندازی می‌کند، فکر می‌کند، مدیریت یک مجموعه برای موفقیت و پیشی‌گرفتن از رقبا کفایت می‌کند. درصورتی‌که حضور نقش لیدر در بیزینس می‌تواند کمک بیشتری به رشد آن کسب و کار کند. اهمیت رهبر در بیزینس و بررسی راه‌هایی که یک رهبر موفق باید طی کند، زمانی مفهوم پیدا می‌کند که در ابتدا بدانید لیدر یعنی چه؟ لیدر در بیزینس به چه معناست؟ نظریه‌های مختلفی برای معنای کلمه لیدر یا رهبر، وجود دارد. به همین افراد عموما فکر می‌کنند اگر بتوانند مسولیت‌های جایگاه مدیریت یک مجموعه را به درستی ایفا کنند، در حال اجرای نقش رهبر آن کسب و کار نیز هستند؛ اما، حقیقت چیز دیگری است. لیدر در بیزینس کسی است که نگاه متفاوتی به کارمندان خود دارد و آن‌ها را شریک موفقیت کسب و کار خود می‌داند. درصورتی‌که مدیر بیزینس در پی این است، شرایطی ایجاد کند که کارمندان طبق استراتژی مشخص برای موفقیت کسب و کاری که در آن حضور دارند، پیش بروند. نقش لیدر در بیزینس را می‌توان به سکان‌داری تشبیه کرد که برای رسیدن کشتی به جزیره آن را هدایت می‌کند. از این‌رو، می‌توان دیدگاه متفاوت مدیر و لیدر در بیزینس به کارمندان را اصلی‌ترین نقطه تمایز نقش لیدر و مدیر در کسب و کار دانست. به راستی تفاوت لیدر و مدیریت کسب و کار در چیست؟ تفاوت لیدر و مدیریت کسب و کار کسی که رهبری یک مجموعه از افراد را در کسب و کار برعهده می‌گیرد، بدون آن‌که برای کارمند خود وظیفه‌ای را مشخص کند، می‌تواند او را ترغیب به انجام کارهایی کند که منجر به موفقیت بیزینس شود. انگیزه به اعضای تیم برای انجام درست کارها، هرچند که آن کار سخت و طاقت‌فرسا باشد، نشان دادن چشم‌انداز آینده بیزینس و دست‌آوردها پس از موفقیت در کسب و کار نیز تنها بخشی از وظایفی است که یک لیدر برعهده دارد. رهبر در بیزینس می‌کوشد تا افراد تیمش از آینده کسب و کار درک درستی پیدا کنند و اهداف جمعی را برای خود، در کنار دیگر اعضا و لیدر در آن بیزینس تصور کنند. اما هدفی که مدیر یک کسب و کار برای ان می‌کوشد این است که طوری شرایط را مدیریت کند که به این اطمینان برسد تمام دستوراتی که می‌دهد بدون هیچ کاستی توسط کارمندان اجرا خواهد شد. اگر بخواهیم در یک جمله خلاصه کنیم که تفاوت رهبر و مدیریت یک کسب و کار در چیست باید گفت: ” رهبر به‌گونه‌ای رفتار می‌کند که افراد تیم در ناخودآگاه خود از حرف‌ها و نظرات او پیروی کنند. درحالیکه کارمندانی که مدیر یک کسب و کار، پیشرو آن‌ها است برحسب وظیفه و مسولیتی که بر دوش دارند از دستورات مدیریت پیروی می‌کنند.” به‌طورکلی لیدر بودن هنری است که هر فردی آن را ندارد. این جمله به این مفهوم نیست که فقط افرادی که به‌طور ذاتی از مهارت‌های رهبری برخوردار هستند، می‌توانند نقش لیدر در بیزینس را اجرا کنند. بلکه تکنیک‌هایی که شما را به یک لیدر موفق در بیزینس تبدیل می‌کند نیز مانند مهارت مذاکره را می‌توان به مرور زمان نیز یاد گرفت. مهارت هایی که یک لیدر موفق باید بداند اگر از هوش هیجانی EQ، برخوردار هستید آن را تقویت کنید، در غیر این صورت می‌توانید با خواندن کتاب‌های مختلف آن را به مرور زمان در خود ایجاد کنید. خوشبین بودن به این معنا نیست که به همه اعتماد کنید. اما برای این‌که بتوانید در جایگاه یک لیدر موفق قرار بگیرید، خوشبین بودن به افراد و شرایط می‌تواند تا اندازه زیادی به شما کمک کند. اعتماد به نفس و عزت نفس دو مبحث جدا از هم هستند که باید هر دوی آن‌ها را به یک اندازه تقویت کنید. روحیه انگیزشی را در خود بالا ببرید و سعی کنید در هر شرایطی (روحی و جسمی)، سطح انرژی خود را بالا نگه دارید. قدرت ریسک‌پذیری خود را بالا ببرید تا از تغییر تحول نترسید. این مهارت به شما کمک می‌کند که بتوانید با آزمون و خطا بهترین مسیر برای رشد خود و اعصای تیم را در پیش بگیرید. آبنده‌نگر بودن نیز یکی دیگر از مهارت‌هایی است که به لیدر در بیزینس کمک می‌کند تا چشم‌انداز روشن‌تری از آینده را در اختیار اعضای تیم بگذارد. خواندن مقاله ۹ قدم تا نوشتن بیزینس پلن یا طرح تجاری می‌تواند در این زمینه به شما کمک کند. تکنیک‌های برقراری ارتباط موثر را بیاموزید تا بتوانید به راحتی با اعضای تیم مشکلاتی که در آینده ممکن است با آن‌ها روبرو شوید را حل‌وفصل کنید. راه های رهبری و مدیریت کارمندان یک کسب و کار رهبران می‌توانند به روش‌های مختلفی تیم خود را به‌سوی موفقیت هدایت کنند. پس نمی‌توان گفت که برداشتن قدم‌های از پیش‌ تعیین‌شده می‌تواند از افراد، لیدر بسازد. با این‌حال در ادامه این بخش، راه‌هایی که باید یک لیدر در بیزینس بپیماید تا اهداف کسب و کار خود را لمس کند، بررسی می‌شود. نیازهای افراد تیم را شناسایی کنید مدیران معمولا با توجه به شرایط فعلی قوانین و وظایفی را برای کارمندان خود وضع می‌کنند و از کارمندان خود می‌خواهند تا مدت‌ها آن‌ها را اجرا کنند. اما لیدر در بیزینس باید نیازهای افراد تیم را شناسایی کند و منابعی را که افراد تیم برای بهترشدن در انجام کار و پیشرفت نیاز دارند، تهیه کنند. خرید تجهیزات جدید برای محیط کار، درک بیشتر از شرایطی که کارمند در آن قرار دارد، ایجاد فرصت‌های آموزشی برای بروز شدن اعضای تیم و غیره، مواردی هستند که شامل این موضوع می‌شوند. با اعضای تیم مشورت کنید برقراری ارتباط صمیمانه با اعضا می‌تواند به شما کمک کند که در طولانی مدت در جایگاه رهبری یک تیم قدرتمند قرار بگیرید. این ارتباط صمیمانه می‌تواند بگونه‌ای باشد که از ان‌ها برای حل مشکلات کمک بگیرید. زمانی‌ که مسئله‌ای درون تیمی اتفاق می‌افتد از آن‌ها برای رفع مشکل راه‌حل بخواهید یا این‌که اگر با موانع فروش، بازاریابی، تبلیغات و … در کسب و کار روبرو شدید نیز می‌توانید از ان‌ها کمک بخواهید. قطعا در آینده‌ای نه‌چندان دور در کنار راه‌حل‌های خلاقانه‌ای که توسط اعضا پیشنهاد می‌شود، رشد کسب و کارتان تسریع پیدا می‌کند. بودجه

ادامه مطلب »
داستان کارافرینی
مهارت‌های نرم
مریم وحیدی

داستان کارافرینی چیست؟ شرح مراحل کارآفرینی

هیچکس نمی‌تواند بگوید ساختن یک کسب و کار آن هم از صفر کار آسانی است. شکل دادن یک برند را، به‌خصوص در کشور ما، اگرچه می‌توان به هوا کردن آپولو تشبیه کرد اما هنوز هم می‌توان افراد بسیاری را نام برد که با وجود مشکلات یک کارافرین شده‌اند. در واقع کارافرین کسی است که یک شرکت را حول یک نوآوری توسعه می‌دهد و کارافرینی فرآیند تولد یک کسب و کار و برند و حرکت آن به سوی هدف است. برای این که بهتر در مورد مسیر Entrepreneurship بدانید، خواندن این مقاله می‌تواند اطلاعات مفیدی را به شما ارائه کند. کارافرینی چیست؟ به زبان ساده، کارافرینی به یک فرد یا گروه کوچکی از شرکا اشاره دارد که در مسیری اصلی برای ایجاد یک کسب و کار جدید حرکت می‌کنند. اقتصاددانان معتقدند، کارافرینی در واقع جزء جدانشدنی فرآیند تولید بوده که در کنار سه منبع دیگر یعنی زمین یا منابع طبیعی، نیروی کار و سرمایه باعث تولد یک برند و ارائه خدمات می‌شوند. یک کارافرین معمولاً ابتدا کار خود را با ایجاد یک طرح تجاری شروع و سپس نیروی کار را استخدام می‌کند، منابع و منابع مالی را به دست می‌آورد و در نهایت به مدیریت و رهبری کسب و کار می‌پردازند. البته همه چیز به این سادگی هم نیست و اغلب کارافرینان هنگام ساخت شرکت خود با مشکلاتی مواجه می‌شوند. برای نمونه، سه مورد از رایج‌ترین موانع بر سر راه آن‌ها عبارتند از: مشکلات و مقررات اداری استخدام افراد مستعد مشکلات مالی در نهایت، برای تعریف واژه Entrepreneurship باید بگوییم اقتصاددانان هرگز تعریف ثابتی از «کارافرین» یا «کارافرینی» ارائه نکرده‌اند (کلمه کارافرین از فعل فرانسوی entreprendre به معنای تعهد کردن گرفته شده است). اگرچه مفهوم کارافرین برای قرن‌ها وجود داشته و شناخته شده است، اقتصاددانان کلاسیک و نئوکلاسیک کارافرینان را از مدل‌های رسمی خود کنار گذاشته‌اند زیرا آن‌ها بر این باور بودند که اگر یک تعریف ثابت برای این فرآیند ارائه دهند، همه افراد بر اساس همان دستورالعمل پیش‌ می‌روند و دیگر جایی برای ریسک‌پذیری یا کشف باقی نمی‌ماند. فعالیت‌های کارافرینی اغلب شامل نوآوری می‌شود. ح تی شرکت‌های بزرگ ممکن است به دنبال تقلید از این عنصر با پرورش چیزی باشند که به آن «کارافرینی داخلی» می‌گویند. با به‌کار بردن این روش در شرکت‌ها کارمندان تشویق می‌شوند تا مانند کارافرینان فکر کنند و ایده‌های جدیدی را برای شرکت به‌وجود آورند. کارافرین کیست؟ کارافرین یا entrepreneur  به فردی گفته می‌شود که یک کسب و کار جدید را ایجاد می‌کند، بیشترین خطرات را به جان می‌خرد و در ازاء تحمل ریسک‌ها، بیشترین لذت را از پاداش‌ها می‌برد. فرد کارافرین معمولا به‌عنوان یک مبتکر، منبع ایده‌ها و خدمات و روش‌های نوآورانه شناخته می‌شود. آن‌ها با استفاده از مهارت‌ها و ابتکار لازم برای پیش‌بینی نیازها و ارائه ایده‌های خوب جدید به بازار، نقش کلیدی را در هر اقتصادی ایفا می‌کنند و می‌توان گفت که اقتصاد یک کشور بدون حضور کارافرینان راکد و بی‌تحرک خواهد بود. کارافرینان در اشکال و اندازه‌های مختلف وجود دارند. از صاحبان کسب‌وکارهای کوچک، تولیدکنندگان محتوا، بنیان‌گذاران استارت‌آپ تا هر کسی که جاه‌طلبی ایجاد یک کسب‌وکار و کار برای خود را دارد را می‌توانیم یک کارافرین بدانیم. اما به‌طور کلی، ویژگی‌های شخصیتی که میان اکثر کارافرینان مشترک است شامل: آزاد و انعطاف‌پذیر مبتکر هدف‌گرا و جاه‌طلب تفکر خلاق بی‌باک حل کننده مشکلات دارای دانش مالی همچنین کارافرینان عموما از مهارت مذاکره و متقاعدسازی خوبی برخوردارند تا بتوانند دیگران را دعوت به حمایت از کسب‌وکار خود کنند. مراحل کارافرینی یا راه اندازی کسب و کار جدید برای این که یک کسب و کار از صفر، مراحل معینی وجود ندارد و تقریبا هر فرد با روش خاص خود پیش می‌رود. اما با این حال، برخی از استراتژی‌ها و نقشه‌های راه میان کارافرینان موفق بسیاری مشترک بوده که شما نیز با رعایت آن‌ها ‌می‌توانید موفقیت و ماندگاری کسب و کار نوپای خود را تا حد زیادی تضمین کنید. در ادامه ما چند مرحله مهم از این فرآیند را به شما معرفی می‌کنیم. خودشناسی مهم‌ترین نقطه شروع کارافرینی و راه‌اندازی یک کسب و کار از صفر، خودشناسی است. فردی که قصد دارد کارافرین شود باید با ویژگی‌های شخصیتی، علایق، نقاط قوت و ضعف و از همه مهم‌تر مهارت‌های خود آشنا باشد. در واقع به کمک خودشناسی شما می‌توانید تشخیص دهید در مسیر راه‌اندازی کسب و کار چه کارهایی را خودتان می‌توانید انجام دهید و برای چه کارهایی نیاز به راهنمایی و کمک دارید. بدین ترتیب از هدر رفتن منابعی مانند زمان و سرمایه جلوگیری کرده و انرژی خود را در جهت حرکت به سمت هدف خرج می‌کنید. طرح کسب و کار یا Business plan طرح کسب و کار به یک سند نوشته شده گفته می‌شود که اهداف کسب و کار و روش رسیدن به آن‌ها را از اولین و پایه‌ای‌ترین قدم تا مهم‌ترین اهداف را مشخص می‌کند. در واقع این سند یک نقشه راهی است که مسیر کسب و کار را از نظر بازاریابی، درآمد و عملیاتی نشان می‌دهد. بزینس پلن همچنین به برندها کمک می‌کند تا عملکرد بهتری داشته باشند، فعالیت‌های خود را ار زیابی کنند و در مسیر هدف باقی بمانند. ۶ بخش کلی یک طرح کسب و کار یا Business plan شامل: خلاصه اجرایی محصولات و خدمات تحلیل بازار استراتژی بازاریابی برنامه‌ریزی مالی سرمایه تعیین مشتری هدف هیچ کسب و کاری، یا حداقل هیچ کسب و کار نوپایی، نمی‌تواند تمام مشتریان خود را راضی نگهدارد. پس باید بخشی از بازار را که به احتمال بیشتر به محصولات شما علاقمندند و سود بیشتری به همراه دارند را به عنوان مشتری هدف انتخاب و بهترین خدمات را به آن‌ها ارائه کنید. تعیین مخاطب هدف هرچه دقیق‌تر و جزئی‌تر باشد، شما نیز بهتر می‌توانید نیازها، علایق و خواسته‌های مشتریان خود را بشناسید. تیم سازی و استخدام نیرو اجازه دهید تا با شما روراست باشیم، این باور که هرچه نیروی انسانی بیشتری داشته باشید موفق‌تر هستید، کاملا غلط است! پس تا زمانی که به نیروی انسانی نیاز ندارید کسی را استخدام نکنید. یکی از مشکلاتی که کارافرینی به‌همراه دارد، مشکلات استخدام نیرو است که اغلب شرکت‌ها در ابتدا دو عملکرد معیوب دارند: تعداد زیادی نیرو استخدام می‌کنند و با گذشت زمان مجبور به تعدیل آن‌ها می‌شوند. تعداد کمی نیرو استخدام می‌کنند و از حجم فشار کاری

ادامه مطلب »
مهارت مذاکره
مهارت‌های نرم
زهرا نعمتی‌ یزدی

مهارت مذاکره چیست و چه نکاتی را باید برای یک مذاکره موفق بدانیم؟

رعایت چه نکاتی می‌تواند negotiation موفق را برای شما رقم بزند؟ چگونه در مذاکره برنده شویم؟ اصول مذاکره چیست؟ اگر این سوالات ذهن شما را هم درگیر می‌کند، پاسخ را به شما می‌دهیم. مذاکره همان گفتگویی دو طرفه یا چند نفره است که با یک هدف خاص و در نهایت برای توافق بر سر یک مسئله یا چند مسئله به‌خصوص برگذار می‌شود. موفقیت در مذاکره همیشگی نیست و وابسته به شرایط و شخصیت افراد، می‌توان در آن مدال گرفت یا شکست خورد. پس این‌که بخواهیم به لیستی از تکنیک‌ها برای یک مذاکره صد در صد موفق و تضمینی، در این مقاله اشاره کنیم؛ امکان‌پذیر نیست. در این مطلب تصمیم گرفته‌ایم که در ابتدا پاسخ دهیم مهارت مذاکره چیست. سپس به اصول و فنونی که می‌تواند رعایت آن‌ها مسیر مذاکره را برایتان هموار کند بپردازیم. مهارت مذاکره چیست؟ در زندگی همه ما گفتگوهای زیادی پیش آمده که طرف مقابل، توانسته است زیرکانه نظراتمان را تغییر دهد و شرایط را به سمت و سویی که می‌خواهد بکشاند. شاید در نگاه اول به نظر بیاید که کار حیرت انگیزی انجام نداده و گفتگوی خاصی صورت نگرفته است. اما اگر کمی دقیق شوید متوجه خواهید شد که مخاطب شما با استفاده از یک سری مهارت‌ها توانسته نظر شما را با ایده‌های خود همسو کند. این مهارت‌ها همان اصول مذاکره هستند که برای negotiation موفق به آن‌ها نیاز دارید. تکنیک های مذاکره موفق همانطور که شما در دنیا هیچ اثر انگشتی را پیدا نمی‌کنید که شبیه به یکدیگر باشند، نمی‌توان دو فرد با خصوصیات اخلاقی، شخصیتی و فکری یکسان را نیز پیدا کرد. به همین دلیل است که مهارت‌ مذاکره در یک لیست به‌خصوص نمی‌گنجد. سه عنصر دیدگاه، دانش و مهارت‌های فردی بر نتیحه نهایی مذاکره تاثیرگذار هستند. اینکه با نگرش به مسائل شخصی در میز مذاکره حاضر شده‌اید یا به یک مذاکره برد-برد برای هر دو طرف فکر می‌کنید، نتیجه را می‌تواند تغییر دهد. دانش و تسلط شما نسبت به گفت‌وگویی که در این بین رخ می‌دهد نیز شرایط را می‌تواند عوض کند. مهارت‌های فردی نیز، عناصری هستند که نیاز به آموزش دارد و نمی‌توان برای همه یک نسخه پیچید. با این حال اصول زیر به عنوان تکنیک‌ های مذاکره موفق نام‌گذاری شده است. از این‌رو هر شخصیتی که دارید، برای یک مذاکره صد در صد موفق مهارت‌های زیر را باید بیاموزید. اصول مذاکره به شرح زیر هستند. فرایند برقراری ارتباط موثر ارتباطات یکی از مهارت‌هایی است که از کودکی آن را آموخته‌ایم. به همین منظور افراد فکر می‌کنند مهارت برقرار کردن ارتباط با دیگران در خوشرویی، صحبت‌های گرم و گیرا و احساس نزدیکی با اطرافیان خلاصه می‌شود. در صورتی‌که هدف اصلی ارتباطات، تنها انتقال پیام با یک حس خوب به مخاطب نیست. بلکه تاثیرگذاری بر افکار و تصمیم نهایی مخاطب، هدف اصلی یادگیری مهارت ارتباطات و پیاده سازی آن در زمان مذاکره است. سبک‌های برقراری ارتباط شفاف را بیاموزید و در زمان طی کردن فرایند ارتباط با مخاطب از هرگونه ایجاد سوءتفاهم دوری کنید. درست بیان کنید، خوب بشنوید و صبوری کنید! تکنیک های مذاکره موفق با یکدیگر رابطه تنگاتنگ دارند و نمی‌توان آن‌ها را مجزا از هم در نظر گرفت. لحن و بیان درست و خوب شنیدن، دو رکنی هستند که در هنگام آموزش فرایند مهارت ارتباطات، به آن‌ها اشاره می‌شود. اما اگر به آن‌ها توجه ویژه‌‌تری نشان ندهید، مسیر مذاکره می‌تواند تغییر کند. به همین دلیل در کنار دعوت به صبر و حفظ آرامش در جلسه مذاکره به لحن و گوش دادن فعال نیز جداگانه اشاره شده است. همانطور که بیان و لحن‌های متفاوتی وجود دارد و می‌تواند هر لحن منظور خاصی را برساند، گوش دادن نیز با خوب گوش دادن متفاوت است. زمانی که خوب گوش می‌دهید تمام اطلاعاتی که مخاطب در پس صحبت‌هایش به آن اشاره می‌کند، در ناخودآگاه شما موشکافی می‌شود. سپس شما می‌توانید با اطلاعات بدست آمده، negotiation را به سمتی که می‌خواهید هدایت کنید. آرام سخن بگویید و صبر و حوصله را تمرین کنید. باتوجه به مواردی که گفتیم، اهمیت این تکنیک از اصول مذاکره کاملا واضح است. پس آن را جدی بگیرید. افزایش هوش هیجانی (EQ) و شناسایی مخاطب EQ یا همان هوش هیجانی بالا به شما کمک می‌کند احساسات خود را در حین مذاکره کنترل کنید. همچنین شناخت احساسات مخاطب را تا حد زیادی برای شما آسان می‌کند. بالا رفتن آگاهی از احساسات و کنترل خود در کنار تمرکز بر روی مسائل اصلی را نمی‌توان مهارت خدادادی تلقی کرد. پس می‌توانید با خواندن کتاب‌هایی درحوزه آموزش اصول و فنون مذاکره و شخصیت‌شناسایی، این مهارت را آموزش ببینید و هوش هیجانی خود را بالا ببرید. تقویت مدیریت شرایط و توانایی حل مسئله همه افرادی که برای مذاکره حاضر می‌شوند، اهداف و انتظارات مشخصی را برای خود تعیین کرده‌اند. پس در آن لحظه نباید چشم‌تان را بر روی دیگران ببندید و تنها بر روی اهداف خود تمرکز کنید. بلکه باید بتوانید در صورت نیاز و موافقت طرف مذاکره، انتظارات خود را به‌گونه‌ای تغییر دهید که منافع هر دو طرف در نظر گرفته شود. با صداقت و اقتدار، تعادل را ایجاد کنید تا پیروز شوید. از دیگر اصول مذاکره توانایی حل مسئله است که در کنار مدیریت شرایط باید به آن توجه شود. این‌که بتوانید در لحظه برای هر مشکلاتی که در ذهن مخاطب ایجاد می‌شود، پاسخی بیابید به این مسئله برمی‌گردد که چقدر بر روی آن موضوع تسلط دارید. پس تسلط و دانش بر روی موضوعی که برای آن به گفتگو پرداخته‌اید، می‌تواند این مهارت از تکنیک های مذاکره موفق را کامل کند. مهارت متقاعد سازی و تصمیم‌ گیری قاطعانه از دیگر اصول مذاکره باید به مهارت متقاعد سازی اشاره کرد. این‌که بتوانید بدون زورگویی و ایجاد حس بد در مخاطبتان و با صداقت، راه حلی را پیشنهاد دهید که به نفع همه است، به اثرگذاری بر روی مخاطب و یادگیری مهارت متقاعد سازی برمی‌گردد. پس از فراگیری مهارت متقاعد کردن دیگران، حال می‌توانید با احترام به دیدگاه طرف مقابل، مذاکره را به نفع خود تمام کنید. مکان مذاکره میدان جنگ نیست و داشتن روحیه‌ای سازگار تا حد زیادی برای کسب موفقیت در آن مهم است. اما به این معنی نیست که تصمیم خود را در طول مدت مذاکره ناگهانی تغییر بدهید و بین گزینه‌هایی

ادامه مطلب »
بنچ مارکینگ چیست؟
بازاریابی
مریم وحیدی

بنچ مارک یعنی چه و نقش آن در تصمیم‌گیری‌ها چیست؟

:احتمالا تا به حال بارها خود را با دیگران مقایسه و در برخی مسائل سعی کردید شبیه به بقیه عمل کنید و در حقیقت از آن‌ها الگوبرداری کنید. اما معیار شما برای این مقایسه چه بوده است؟ بنچ مارک یا الگوبرداری در دنیای بازاریابی همان معیار سنجش عملکرد سازمان، شرکت و کسب‌ و کار نسبت به سایر رقبا در نظر گرفته‌ می‌شود. بنچ مارکینگ هم به معنای سنجش محصولات و خدمات خود نسبت به نمونه‌های مشابه موفق و تلاش برای برداشتن ایده و الگوبرداری از آن‌ها به منظور موفقیت وگرفتن بهترین نتیجه است. اما برای درک بهتر، قصد داریم تا در این مقاله شما را با جزئیات بیشتری از مفهوم الگوبرداری و انواع آن آشنا کنیم.   تعریف الگوبرداری و بنچ مارکینگ بنچ مارک (Benchmark) یک معیار و مرجع برای اندازه‌گیری کیفیت یک کالا یا خدمت نسبت به استانداردها یا بهترین رقبای تجاری است. این تکنیک با توجه به آن شما می‌توانید از میزان عملکرد محصولات و خدمات خود در مقایسه با آنچه که انتظار می‌رود، آگاه شوید. بنابراین معیارها را می‌توان ابزارهایی تعریف کرد که به عنوان یک استاندارد کمک می‌کنند تا شما موقعیت بیزینس را در صنعت، ارزیابی و نقاط ضعف خود را شناسایی و برطرف کنید. برای مثال الگوبرداری می‌تواند محصولی تعریف شود که بیشتر کاربران با آن آشنایی دارند و از عملکرد آن راضی هستند. حالا کارآیی محصولات جدید در این زمینه را می‌توان با آن مقایسه کرد. بنچ مارکینگ فرآیندی است که در طی آن، قدرتمندترین و موفق‌ترین رقبا در حوزه‌ی صنعت کاری شناسایی و با الگوبرداری و ایده‌برداری از آن‌ها، سعی می‌شود تا عملکردی مشابه را پیش گرفته و به پیشرفت کسب‌ و کار خود کمک کنید. در واقع مدیران شرکت‌ها و سازمان‌ها با آنالیز عوامل مختلفی از جمله استراتژی‌های بازاریابی، قیمت‌گذاری، نحوه‌ی تولید، روش‌های فروش و ویژگی‌های منحصربه‌فردی که محصولات و خدمات رقبای تجاری را نسبت به آن‌ها متمایز و برتر می‌کند، اهداف و استراتژی‌های خود را تغییر و در جهت بهبود قدم برمی‌دارند.   نقش بنچ مارک در تصمیم‌ گیری‌ های سازمان چیست؟ همانطور که گفتیم بنچ مارک یک نوع الگوبرداری از برترین نمونه‌ها است. شما می‌توانید با ایده گرفتن از آن‌ها، کیفیت کالا و خدمات را بهبود دهید و بیزینس خود را به سمت سودآوری و همچنین رضایت بیشتر مشتریان هدایت کنید. الگوبرداری نقش مهمی در تصمیم‌گیری‌ها و استراتژی‌های آینده‌ی یک سازمان دارد. این مسئله حتی می‌تواند سیاست‌های قبلی را به کلی تغییر دهد. علت این است که شما برای پیشرفت و سودآوری بیشتر مانند شرکت رقیب، باید برخی از استراتژی‌ها و برنامه‌ریزی‌های خود را مشابه با آن‌ها تعیین کنید. در حالی که شاید راهکارها و استراتژی‌های جدید با اهداف قبلی سازمان شما به طور کامل مطابقت نداشته باشد و مجبور به انجام تغییرات عمده‌ای شوید. البته بهتر است که ابتدا اولویت اصلی بیزینس خود را معین کنید و سپس ایده‌هایی از شرکت مقابل که تناقضی با هدف نهایی سازمان شما ندارد، بگیرید. تصمیم‌گیری با بنچ مارک شامل ارزیابی و سنجش عملکرد رقبای قدرتمند و یافتن راهکارهای موفقیت و دلایل محبوبیت آن‌ها در بین مردم و در نهایت پیاده‌سازی این روش‌ها در شرکت خودتان است.   بنچ مارکینگ چگونه انجام می‌شود؟ برای اجرای بنچ مارکینگ در بیزینس، ابتدا سعی کنید لیستی از اقدامات که قصد دارید با این روش آن‌ها را بهبود بخشید، تهیه کنید. در مرحله بعد قدرتمندترین و موفق‌ترین رقبای حوزه‌ی کاری خود را شناسایی و عملکرد و رفتار آن‌ها را در بخش‌های مختلف مانند تولید، کیفیت محصولات، استراتژی فروش و سایر ویژگی‌هایی که سبب می‌شود تا نسبت به سایر شرکت‌ها برتری پیدا کنند، بررسی و تحلیل کنید. سپس راهکارهایی از کمپانی رقیب که با اهداف اصلی سازمان شما اشتراک و همخوانی دارد، پیدا کرده و از آن‌ها الگوبرداری کنید. در مرحله آخر نیاز است تغییراتی متناسب با الگوهای جدید که قرار است در کسب‌ و کارتان پیاده‌سازی شود، ایجاد کنید. سپس تاثیرات آن را در یک بازه‌ی زمانی آنالیز کرده و در صورت کسب نتیجه‌ی مثبت، به آن‌ها ادامه دهید و در غیر این صورت روند قبلی خود را پیش بگیرید.   بنچ مارک برای چه اهدافی مناسب است؟ الگوبرداری به طور کلی به منظور افزایش کارآیی محصولات و ارتقای کیفیت خدمات به کار گرفته می‌شود. اما اگر بخواهیم نگاهی جزئی‌تر به اهداف موردنظر در بنچ مارکینگ که مربوط به بازاریابی است بپردازیم، موارد زیر را شامل می‌شود: بالا بردن رضایت و وفاداری مشتریان افزایش کیفیت محصولات و خدمات و کاربردی‌تر شدن آن‌ها بهبود استراتژی‌های بازاریابی افزایش سودآوری کاهش هزینه‌ها همچنین قابل به ذکر است که کاربردهای بنچ مارکینگ در مدیریت، تکنولوژی، مدیریت ارتباط با مشتری، قیمت‌گذاری، فرآیندهای جذب سرمایه و… نیز دیده می‌شود. انواع مدل‌ های الگوبرداری الگوبرداری شامل مدل‌های مختلفی است که در ادامه به بیان آن‌ها می‌پردازیم. بنچ مارکینگ محصول در این مدل، تمرکز بر روی محصول است. یعنی با تجزیه و تحلیل دقیق کالای تولید شده توسط رقبا و فهمیدن مزایا و ویژگی‌های منحصر به فرد آن که سبب تمایز و محبوبیتش در بین مشتریان شده، سعی می‌کنید تا این موارد را روی محصول خود پیاده‌سازی کنید. بنچ مارکینگ استراتژیک در این نوع به استراتژی‌ها و برنامه‌های کلی یک سازمان که باعث پیشرفت و رشد آن شده، نگاه می‌کنید. حالا این روش‌ها را تا جایی که منطبق با اهداف کاری شرکت شما است، انجام می‌دهید. در بنچ مارکینگ استراتژیک اگر از یک برند معروف در حوزه‌ی بیزینس خود الگوبرداری و سپس به درستی آن را اجرا کنید، موجب قرار گرفتنتان در بازار رقابت و همپا شدن با کمپانی‌های به نام می‌شود. الگوبرداری فرآیند با این استراتژی، شما باید فرآیندها و اعمالی مانند روش‌های دیجیتال مارکتینگ که شرکت‌های موفق به کار گرفتند را مورد بررسی قرار دهید و بخشی از آن‌ها که مرتبط با اهداف و اولویت‌های شرکتتان است را اجرا کنید. برای بدست آوردن اطلاعات در الگوبرداری فرآیند می‌توانید از نظرسنجی‌ها، بازدید حضوری، تحقیقات در بازار و… استفاده کنید. بنچ مارکینگ داخلی بر خلاف روش‌های دیگر، مقایسه درون سازمانی در این مدل انجام داده‌ می‌شود. این یعنی شما یک بخش که از برتری بیشتری نسبت به سایر قسمت‌ها برخوردار است را انتخاب و در حقیقت یک معیار سنجش برای سایرین قرار می‌دهید. برای مثال یک کالای خاص در شرکت که کیفیت و فروش

ادامه مطلب »
تعریف طوفان فکری و اهمیت آن در بازاریابی
بازاریابی دیجیتال
مریم وحیدی

طوفان فکری یا Brainstorming چیست و چه کمکی به بازاریابی می‌کند؟

به نظر شما برای حل یک مسئله، داشتن یک ایده یا راه‌حل واحد اما قابل اطمینان بهتر جواب می‌دهد یا انتخاب بهینه‌ترین راه‌حل از میان ده‌ها یا شاید صد‌ها ایده‌ی مختلف؟ اگر به عملکرد بسیاری از شرکت‌های کوچک و بزرگ نگاهی بیاندازید، متوجه می‌شوید که چیزی به نام طوفان فکری یکی از اصلی‌ترین اقدامات برای ایده‌پردازی، تصمیم‌گیری و تعیین استراتژی‌های مختلف بازاریابی است. Brainstorming، به شما کمک می‌کند به جای دنبال کردن یک ایده، با دید بازتری در مسیرهای مختلف قدم بردارید، اما اینکه این مفهوم چیست و چطور در کمپین‌های بازاریابی مختلف به شما کمک می‌کند، چیزی است که در این مقاله به آن خواهیم پرداخت. طوفان فکری چیست؟ زمانی که برای حل یک مسئله، به صورت انفرادی یا تیمی، سعی در یادداشت و بیان تمام ایده‌هایی که در ذهنتان نقش بسته است می‌کنید، در واقع در حال پیاده‌سازی تکنیک طوفان فکری، بارش فکری، Brainstorming یا اندیشه ‌باران هستید. همه‌ی این ایده‌ها دست به دست هم می‌دهند تا به یک راه‌حل بهینه، کامل و نهایی برسید تا برای موضوع مورد نظر از آن بهره ببرید. حتی در مواردی ممکن است ایده‌های خام و دست‌نخورده‌ای که در یک جلسه‌ی طوفان فکری به دست آمده‌ است، در جلسات آینده به‌عنوان یک جرقه‌ی ذهنی استفاده شود! پس نتیجه‌ی بارش فکری، یک نتیجه‌ی یک بعدی نیست. مزایای طوفان فکری حتما شما هم شنیدید که می‌گویند دو فکر بهتر از یکی است. طوفان فکری هم دقیقا برای همین اصل، به یکی از مهم‌ترین اصول در طرح راه‌حل تبدیل شده است. در کنار این موضوع، مزایای برین استورمینگ را می‌توان به صورت زیر خلاصه کرد:   تفکر آزادانه و بدون ترس از قضاوت شدن تشویق اعضای جلسه به طرح ایده‌های نوآورانه سرعت بالا در تولید ایده بررسی جامع روی ایده‌های مطرح شده و در نتیجه، انتخاب راه‌حل ایده‌آل تفکر خارج از جعبه (چون افراد با دیدگاه‌های مختلف ایده‌پردازی می‌کنند) مدیریت منابع و کاهش هزینه‌ها برای پیدا کردن راه‌حل و… Brainstorming چطور انجام می ‌شود؟ طوفان فکری را می‌توان به طی سه مرحله‌ی ساده پیاده‌سازی کرد. این سه مرحله به شرح زیر هستند: مرحله‌ی اول: انتخاب محل مناسب رویداد محیطی که می‌خواهید جلسه‌ برگزار شود، چه جلسه‌ی انفرادی است چه گروهی، لازم است نور کافی داشته باشد. همچنین باید ابزاری که برای برگزاری جلسه نیاز دارید را تهیه کنید، که شامل کاغذ و قلم، بوردهای مختلف، فایل موضوع، خوراکی‌های انرژی‌زا و… است. مرحله‌ی دوم: بیان مسئله – ایجاد طوفان! اگر جلسه انفرادی است، موضوع مسئله را با دقت بخوانید تا کاملا در کنید سپس به طرح ایده بپردازید. اگر جلسه گروهی است، از شخصی که کاملا بر موضوع مسلط است بخواهید آن را مطرح کند و مطمئن شود که همه‌ی شرکت‌کنندگان آن را به خوبی فهمیده‌اند. حالا با تعیین یک زمان مشخص از شرکت‌کنندگان بخواهید تمام ایده‌های خود را یادداشت یا بیان کنند. اینجاست که طوفان رخ می‌دهد. مرحله‌ی سوم: هدایت و نتیجه‌گیری پس از پایان یافتن زمان مرحله‌ی قبل، نوبت به هدایت بحث به سمت ایده‌هایی که عملی هستند می‌رسد. در این مرحله باید با مانور بیشتر روی ایده‌های مهم‌تر به نتیجه‌ی مورد نیاز برسید و جمع‌بندی نهایی را ثبت و نگهداری کنید. انواع برین استورمینگ کدامند؟ در حال حاضر، برین استورمینگ به یکی از سه روش زیر می‌تواند اجرا شود: طوفان فکری کلامی یا پایه (ساده): یک روش مقرون‌به‌صرفه و آسان که با طرح شفاهی ایده‌ها انجام می‌شود. طوفان فکری با تکنیک گروه اسمی یا آنالیزی (تحلیلی): این روش با بسط دادن روش قبل به را‌ی‌گیری و مشارکت اعضا برای تحلیل و انتخاب یا عدم انتخاب ایده‌ها است. طوفان فکری الکترونیکی یا مکتوب (بی‌صدا): در این روش ایده‌های مختلف به صورت کتبی یا الکترونیکی از اعضا جمع می‌شود و بدون ایجاد یک جلسه‌ی پرسروصدا، به نتیجه می‌رسید. این روش بعد از اوج گرفتن همه‌گیری کرونا بسیار مورد استقبال قرار گرفت اما طبیعتا نتایج آن به اندازه‌ی روش‌های حضوری، قابل توجه نخواهد بود. قوانینی که بهتر است در باران فکری رعایت کنید اگر ۱۰ قانون زیر را در جلسات بارش فکری خود رعایت کنید، به شما قول می‌دهیم که نتیجه‌ی آن شگفت‌زده‌تان خواهد کرد: یک نفر را به عنوان کاتب مشخص کنید تا علاوه بر یادداشت نکات مهم، تغییراتی که روی نمودارهای جلسه لازم است اعمال شود را پیاده‌سازی کند. با این کار، هیچ چیز از قلم نمی‌افتد. مطمئن شوید که همه‌ی اعضای جلسه موضوع مورد نظر را به خوبی درک کرده‌اند تا بتوانند ایده‌های درستی ارائه دهند. حتی از ایده‌های احمقانه‌ هم به سادگی نگذرید. گاهی در دل این ایده‌های به ظاهر بی‌اهمیت، یک راه‌حل بی‌نظیر نقش بسته‌ است. مراقب باشید کسی در جلسه ایده‌ها را نقد نکند. این کار باعث سرکوب کردن ایده‌های جدید و البته احتیاط بیشتر افراد جلسه برای طرح ایده‌ها می‌شود. برعکس، هر ایده را تشویق کنید تا دیگران نیز بدون ترس نظر خود را بیان کنند. از موضوع جلسه خارج نشوید و تمام مدتی که دارید باران ایده را عملی می‌کنید، به یک موضوع واحد بپردازید. اگر شخصی به سکوت فرو رفته‌ است، با طرح سوال از او، سعی کنید مشارکتش را بیشتر کنید. هیچکس نباید در جلسه‌ی طوفان فکر ساکت بماند! هر ایده‌ای که مطرح می‌شود، از همه‌ی شرکت‌کنندگان بخواهید برای گسترش و بهبود آن فکر کنند، نه فقط شخصی که ایده را مطرح کرده است. آغوشتان را به روی خلاقیت باز کنید. برای هر رشته‌ی افکار، زمان مشخصی وقت بگذارید تا فرصت برای بررسی سایر ایده‌ها وجود داشته باشد. نهایتا یک لیست از ایده‌های نهایی تهیه کنید تا بتوانید بیشتر روی آن‌ها تمرکز کنید. نقش طوفان فکری در بازاریابی اگر می‌خواهید همیشه یک قدم از رقبای خود جلوتر باشید، باید ایده‌های خلاقانه برای کمپین‌های بازاریابی خود تهیه کنید. برای رسیدن به این ایده‌های خلاقانه، طوفان فکری یکی از مهم‌ترین تکنیک‌هایی است که می‌توان به آن تکیه کرد. در این مسیر، می‌توانید با پیاده‌سازی بارش فکری گروهی با تمام اعضای یک کسب و کار یا باران ایده‌ی انفرادی تمرکز خودتان بر روی یک موضوع خاص، به ایده‌های مختلفی برسید.   اینکه گفته می‌شود تمام اعضای کسب و کار، حتی افرادی که عضو تیم مارکتینگ نیستند را در جلسات طوفان فکری خود شرکت دهید، به این دلیل است که هر کدام نگرشی تازه درباره‌ی یک موضوع خواهند داشت.

ادامه مطلب »
فیلدهای نمایش داده شده را انتخاب کنید. دیگران مخفی خواهند شد. برای تنظیم مجدد سفارش ، بکشید و رها کنید.
  • عکس
  • شناسه محصول
  • امتیاز
  • قیمت
  • در انبار
  • موجودی
  • افزودن به سبد خرید
  • توضیحات
  • محتوا
  • عرض
  • اندازه
  • تنظیمات بیشتر
Click outside to hide the comparison bar
مقایسه