دسته بندی ها
categories

بازاریابی عصبی: آنچه باید بدانید
آیا تا به حال شده که چیزی را فقط به خاطر این که «تعداد محدودی از آن وجود داشته» بخرید یا مارکی ناشناس را خریداری کنید و ندانید که چرا آن را انتخاب کردهاید؟ پشت همه این خریدهای عجیب و غریبی که داریم دلایلی وجود دارد که به عنوان نورومارکتینگ یا بازاریابی عصبی شناخته میشوند؛ کارهایی که باعث میشود کسب و کارها به طور غیرمستقیم افراد را به خرید محصولاتشان سوق دهند. بازاریابی عصبی یا Neuromarketing البته که مفهوم تازهای نیست و دهها سال است که در بازاریابی و فروش حضور فعال داشته است. اما برخلاف نتایج درخشان آن همچنان بسیاری از کسب و کارها از این مفهوم و مزایای آن غافل هستند. با این تفاسیر، اگر شما نیز درباره نورومارکتینگ و دنیای آن کنجکاو شدهاید، پیشنهاد میکنیم ادامه این مقاله را از دست ندهید. بازاریابی عصبی یا نورومارکتینگ چیست؟ بازاریابی عصبی، مطالعه چگونگی واکنش مغز افراد به تبلیغات و سایر پیامهای مرتبط با برند با نظارت علمی بر فعالیت امواج مغزی، ردیابی چشم و پاسخ پوست است. این تکنیک روشی برای پیشبینی تصمیم خریداران است تا بازاریابان بتوانند از اطلاعاتی که به دست میآورند برای ایجاد محتوای وب سایتها، لوگوها و مطالب رسانههای اجتماعی استفاده کنند. به کمک نورومارکتینگ، تجارتها حتی میتوانند عواطف و احساسات مصرفکنندگان خود را تغییر دهند و عواملی که مانع تصمیمگیری آنها میشود را کاهش دهند. احتمالا به همین دلیل است که فرانسیس کریک، برنده جایزه نوبل، بازاریابی عصبی را یک فرصت حیرتانگیز برای کسب و کارها میداند و معتقد است هر کسی باید از این موقعیت استفاده کند. بسیاری از شرکتهای بزرگ و سرآمد در جهان، مانند NBC، Time Warner و البته فیسبوک مدتها است از Neuromarketing بهره میگیرند. حتی فیسبوک به تازگی با کمک محققان گروه علوم اعصاب مایکروسافت و مغز گوگل، مغز کاربران خود را در حالی که آنها در حال بررسی اخبار موردعلاقشان بودند مطالعه کرده است تا بتواند پیشنهادات بهتری به آنها ارائه دهد. بدین ترتیب، تجارتها میتوانند سیگنالهای عصبی و سایر سیگنالهای فیزیولوژیکی مشتریان خود را برای به دست آوردن بینشی در مورد انگیزهها، ترجیحات و فرآیندهای تصمیمگیری آنها بررسی کنند. آنها همچنین میتوانند از این تحقیق برای پیشبینی نحوه عملکرد یک محصول، خدمات یا کمپین بازاریابی خاص نیز کمک بگیرند. این تکنیک همچنین از ابزارهای خاصی مانند FMRI یا تصویربرداری مغزی (EEG) برای کسب این اطلاعات استفاده میکند. مفاهیم عمقی نورومارکتینگ به گفته دانیل کانمن، برنده جایزه نوبل در سال ۲۰۰۲، علوم اقتصادی ما دو مغز داریم. مغز منطقی که تنها بر تصمیمات ما تأثیر میگذارد و مغز اولیه که توجه ناخودآگاه، اعتماد، به خاطر سپردن و شهود را هدایت میکند. primary brain بیشتر مسئول تصمیمگیری است و مغز منطقی پس از تصمیمگیری و توصیف و توجیه آنها فعال میشود. مغز اولیه از 6 محرک تشکیل شده و بخشی است که بازاریابان باید تمرکز خود را بر روی آن بگذارند تا پیام خود را به درستی منتقل کنند. این شش محرک عبارتند از: شخصی: اغلب به بقا و رفاه ما توجه دارد. برای تحریک این بخش، به این فکر کنید که بر روی نقاط دردناک مخاطبان خود تمرکز کنید و ببینید چگونه میتوانید آنها را حل کنید. متضاد: تصمیمگیری را تسریع میکند. بازاریابان میتوانند با ارائه گزینههای انتخاب آسان به مشتریان، تبلیغات خود را متضاد کنند تا تلاش شناختی را کاهش دهند. ملموس: به دنبال چیزی آشنا، دوستانه و فورا قابل تشخیص است. بازاریابان میتوانند از شواهد ملموس، اصطلاحات آشنا، الگوها و موقعیتها برای ایجاد پیامهای تبلیغاتی قابل لمس و در دسترس به طور خودکار استفاده کنند. به یاد سپارنده: بیشتر اطلاعات را فراموش میکند، بنابراین بازاریابان باید پیامهایی با شروع و پایان قوی ایجاد کنند تا توجه و حفظ را جلب کنند. تصویری: به شدت به تصاویر پاسخ میدهد و سریع تصمیم میگیرد. بنابراین بازاریابان باید مطالب بازاریابی تصویری جذابی ایجاد کنند که مخاطب را جذب کند. احساسی: برای تصمیمگیری طراحی شده است. بازاریابی احساسی از طریق پیامهای به یادماندنی بر مغز اولیه تأثیر میگذارد. نورومارکتینگ چه کاربردهایی دارد و چگونه بر مصرف کنندگان تاثیر می گذارد؟ تصور کنید که در یک وب سایت تجارت الکترونیک با هزاران محصول و صدها دستهبندی در حال گشت و گذار هستید. چه چیزی را انتخاب میکنید و چرا؟ در این انتخاب و تصمیمگیری، بدون شک مغز شما بیشترین تاثیر را دارد. حتما دیدهاید که اکثر فروشگاههای حضوری و آنلاین، از تابلوهایی با رنگهای نئونی بزرگ و با رنگ روشن استفاده میکنند. به این ترتیب آنها میتوانند توجه مخاطب را به گونهای جلب کنند که او مجبور به ورود به فروشگاه یا کلیک روی یک بخش شوند. اما چه چیزهایی در نورومارکتینگ استفاده میشود تا بر روی رفتار مخاطب تاثیر ایجاد شود؟ انگیزه: نیازهای اساسی و ضرورتهای امنیتی میتواند مشتری را برای خرید محصولات و خدمات ترغیب کند. ادراک: مشتریان بر اساس تبلیغات، بررسی ها یا بازخورد رسانههای اجتماعی، تصوری درباره محصولات ایجاد میکنند. این تصور نقش بسزایی در تأثیرگذاری بر تصمیمات خرید دارد. یادگیری: مشتریان از محصولات برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد آن محصول استفاده میکنند. این عامل به آنها کمک میکند تا تصمیم خرید خود را تکرار کنند یا به برند دیگری روی آورند. نگرشها و باورها: مشتریان نگرشها و باورهای خاصی دارند که باعث میشود به شیوههای خاصی نسبت به یک محصول رفتار کنند. این احساسات نقش عمدهای در تعریف تصویر برند از یک محصول دارند. به این ترتیب، نورومارکتینگ با شناسایی نقاط تاثیرگذار بر رفتار افراد و ارائه محرکهایی مرتبط یا متضاد با آنها، کاری میکند که مصرفکنندگان بسیاری از رفتارها را انجام دهند. این است که بازاریابی عصبی در بسیاری از بخشهای دیجیتال مارکتینگ و بازاریابی نفوذ کرده و بسیار طرفدار پیدا کرده است. در مجموع، بعضی از استفادههای نورومارکتینگ عبارتند از: تست طراحی محصول تست تجربه کاربر تست A/B برای مقایسه اثرات تبلیغات مشابه بهینهسازی کال تو اکشن، مانند از وب سایت ما بازدید کنید ارزیابی تاثیر عصبی تصاویر در تبلیغات برندسازی مجدد البته خوب است بدانید که انجام این تحقیقات ممکن است کمی هزینهبر باشد. اما در نهایت، میتوانید با رشدی که برند پس از استفاده از بازاریابی عصبی میکند هزینهها را جبران کنید. مزیت های استفاده از نورومارکتینگ در بازاریابی برند اضافه شدن نورومارکتینگ به برنامه برندسازی شما میتواند مزایای زیادی